تاريخ تمدن بشري را شايد بتوان تاريخ رواج و زوال فرهنگ هاي بشري دانست فرهنگ هايي كه هر كدام مجموعه پاسخ هايي بودند به مسائل و نيازهاي يك جامعه مشخص در زمان و مكان معلوم. فرهنگها گاه از طريق همنشيني و داد و ستد با يكديگر رواج يافتند، تغيير شكل دادند و متناسب با مسائل جديد بازسازي شده اند و گاه از طريق غلبه قهرآميز يكي بر ديگري به صورت مصنوعي قدرت يافته يا نابود شدهاند.
اگر در گذشته مبادلات فرهنگي از طريق همجواري جغرافيايي يا سفرها انجام مي شد امروزه به مدد رسانه هاي وسيع و متعدد از رسانههاي مكتوب تا ماهواره ها و اينترنت و … كه در اثر پيشرفت تكنولوژي و افزايش توانمنديهاي بشر روز به روز انواع آن وگستره نفوذشان افزوده ميشود اين مبادلات به آساني بيشتر و فارغ از قيودات جغرافيايي در حال انجام است و اهميت رسانه ها به حدي رسيده است كه اعتقاد دارند تا رسانه را بالاتر از خانواده، دوستان و مدرسه و موثرترين عامل در شكلدهي به هويت و رفتار افراد بدانند اگر در گذشته يادگيريهاي اجتماعي در محيطهاي كوچك و نزديك انجام مي شد امروزه فردي كه در مجاورت رسانه هاي همگاني قرار گرفته ميتواند دورترين و بعيدترين چيزها به ذهن پدران ما را بياموزد و به كار گيرد.
در ميان رسانههاي جديد اينترنت به سبب دسترسي آسان هزينه نسبتاً پايين و جذابيت هاي پرشمارش موقعيتهاي ممتازي داشته و بيشترين و رو به گسترشترين نقش را در برقراري تماس هاي فرهنگي دارد و متقابلا حصارهاي ايمني بخش فرهنگيهاي منزوي و در خود فرورفته را ميشكند و آنان را در معرض سيلاب فرهنگ هاي گوناگون قرار ميدهد.
اينترنت نقشه جغرافيا در روابط ميان فرهنگ ها كمرنگ تر از پيش كرده و همه را در كنار يكديگر قرار داده و در دنياي مجازي و شبكه هاي اجتماعي كساني برنده هستند كه بتوانند دائماً در كار خلق محتواي جديد و دلپذيرتر متناسب با ذائقه كاربران هستند.
فرهنگ هاي كوچك و خرده فرهنگها براي حفظ بقاي خود در پناه بردن از سيلاب اشاعه بي پايان عناصر فرهنگي گوناگون چارهاي جز حضور واستفاده كارآمد از اين ابزار رسانه ندارند دوري گزيدن از اينترنت براي درامان ماندن از تهاجمات فرهنگي به مانند سر در زير برف كردن كبك است كه به زودي شكار خواهد شد.
تغيير ذائقه ها و باورهاي فرهنگي در دنياي ارتباطات كنوني به شدت رواج داشته و از همين روست كه مردمان هر جامعه و هر نسل در بسياري از زمينه ها، باورها شبيه به هم دارند و همچون يكديگر رفتار ميكنند. در عين حال كه متفاوت از ساير جوامع و پيشينيان خود هستند جوامع جدا از هم جوامعي هستند كه تجربه مشترك ندارند و نميتوانند خود را در موقعيت هاي ديگري درك كنند و درك متقابل هم صورت نمي پذيرد.
نسل اينترنتي متفاوت از نسلهاي قبل از خودش هست و خواهد بود و شايد هم دچار انحراف از فرهنگ مادر و تمايل به فرهنگ بيگانه داشته باشد اما بايد توجه داشت كه اين اتفاق به صورت همزمان در بيشتر فرهنگ ها در حال رخ دادن است و حتي فرهنگ هايي كه خود اين ابزار را توليد كردند.
البته اينترنت وسيله بسيار خوبي است براي ارتباطات ميان فرهنگي و باعث به وجود آمدن مشتركات فرهنگي ميان افراد و جوامع مي گردد و به ما كمك ميكند تا صاحب يك هويت مشترك در سطح جهاني و ميان همه ابناي بشر شبيه هويتي كه نه از رهگذر منازعه و غلبه قهرانگيز يكي بر ديگري است كه از طريق تبادل و تجربه هاي مشترك به دست آمده است.
اينترنت اگرچه ميتواند به بقاي فرهنگهاي محلي كمك كند اما آن را در سطح رقيق تر نگه خواهد داشت و در مقابل ياري رسان ايجاد هويت جهاني خواهد شد هويتي كه زيستن در جهان چند رنگي را تسهيل ميكند.