– روابط عمومي در متن است نه در حاشيه، ضرورت است نه در لوكس، در خود مديريت است نه در بيرون آن، پس حق داريم بگوئيم هر مديريتي سزاوار روابط عمومي اي است كه دارد.
– روابط عمومي از مديريت جدا نيست و با آنچه كه به عنوان چرخ پنجم ارابه به تنه برخي مؤسسات مي چسبانند، فرق بسيار دارد.
– روابط عمومي بايستي در ارتباط با مردم، مدافع سازمان و در ارتباط با مديران، نقش مدعي العموم را به خود بگيرد. انگيزه اعمال انساني اغلب احساسات است نه منطق، بنابراين كارشناس روابط عمومي بايد عكس العملها را به حساب آورد و بكوشد تا تفسيرهاي مختلف را پيش بيني كند.
– هدف فعاليت هاي روابط عمومي در يك سازمان بايستي چنان باشد كه كاركنان منافع خود را با سازمان يكي بدانند. بعبارت ديگر معتقد بشوند كه ضرر مؤسسه ضرر آنها و نفع مؤسسه منفعت آنهاست.
– هميشه در پشت سر روابط عمومي كاردان و موثر، مديريتي آگاه و مدبر وجود دارد و بدون اين پشتيبان، كوششهاي روابط عمومي به جايي نخواهد رسيد.
– قدرت روابط عمومي در صلاحيت و صميميت آن است، با كوشش خردمندانه چنين روابط عمومي اي مي توان در مردم اعتقادي بوجود آورد كه همواره به اقدامات مؤسسه و مديران آن خوشبين بوده و اعتماد نمايند.
– به من بگو كارشناس روابط عمومي مؤسسه تو كيست تا بگوييم كه مؤسسه تو چگونه است.